پژوهش من

دموکراسی، مدرنیته و تحلیل اجتماعی

پژوهش من

دموکراسی، مدرنیته و تحلیل اجتماعی

علی میرسپاسی و دموکراسی در ایران

علی میرسپاسی و دموکراسی در ایران

علی میرسپاسی معتقد است برای برقراری و تحکیم دموکراسی در ایران باید زمینه های ناکارامدی نهادهای مدرن دموکراتیک ایران را با نگرشی جامعه شناختی بازبینی نمود و شرایط کارامدی آن ها را برقرار کرد. این مسأله به پیش فرضی متکی است و آن این که بر خواست دموکراسی توافق وجود دارد لذا بحث در مبنای دموکراسی بی فایده خواهد بود.

وجود زمینه و نهادهای  اجتماعی برای رواج تفکر دموکراتیک در حوزه ی عمومی امری لازم است و این که چنین نگرشی تاکنون در ایران مغفول بوده است، اهمیت و امکان نتیجه بخشی پروژه‌ی فکری میرسپاسی را نشان می دهد اما از سوی دیگر ، در ایران امروز هنوز بحث مشکل دموکراسی با تفکر و تربیت و اخلاق کاربردی رایج  برقرار است و نهادهای اجتماعی سنتی، نهادهای دموکراتیک را نزد مردم بی اعتبار کرده اند. از این رو، بی نیازی دموکراسی به بحث های نظری مقدماتی و فلسفی نزد میرسپاسی را می توان مشکل پروژه‌ی وی دانست.

در مقابل این انتقاد، میرسپاسی دو توجیه دارد. اول این که بحث‌های فلسفی نیزهمانند نهادهای دموکراتیک با باورهای عمومی ایرانیان بیگانه اند و نتیجه بخش نمی باشند. توافق یا عدم توافق این بحث ها اثر اجتماعی آشکاری نداشته است. دوم این که فهم مباحث دموکراتیک در اجرای دموکراسی نهفته است چرا که تجربه ی اجتماعی با بحث نظری حس نمی شود و میرسپاسی تفکر دموکراتیک را بیش از هر چیز، ره‌آوردِ تجربه‌ای اجتماعی می بیند.     

همین پاسخ میرسپاسی پرسشی دیگر می‌آفریند و آن این که چرا تجربه‌ی اجتماعی دموکراتیک را خود راهبر باید دانست؟ از کجا معلوم که زندگی با حضور نهادهای دموکراتیک با ریشه های فرهنگی ما سازگار باشد؟ از کجا معلوم که باورهای مردم، جامعه‌‌ی مدنی را بپذیرد؟ زمانی ادعا می‌شد توسعه‌ی اقتصادی و نوسازی، آشنایی مردم با تکنولوژی را می‌آورد و ورود تکنولوژی، همه‌گیر شدن آن را در پی خواهد داشت. تجربه‌ی انقلاب اسلامی‌ایران نشان داد تکنولوژی ممکن است کاتالیزور فرآیند ترکیب سنت و مدرنیته نباشد. از کجا معلوم که برنامه‌ریزی برای جاگیر کردن نهادهای دموکراتیک در جامعه واکنش منفی نیافریند؟

اگر چنین بپنداریم که مردم مترصد رسیدن به آزادی‌های مدنی برای پیشبرد جامعه‌ی مدنی و تقویت حوزه‌ی عمومی و آفرینش نهادهای دموکراتیک اند و قدرت سیاسی مانع این امر است، بی‌توجهی میرسپاسی به فلسفه‌ی دموکراسی و بی‌پایان دانستن بحث‌های نظری قابل قبول خواهد بود. این پندار با توجه به نبود پژوهش قابل رجوع در این زمینه، به شناخت شهودی و در بهترین حالت شناخت کیفی مبتنی بر مطالعات وی تکیه دارد. پروژه‌ی او نمی‌تواند به پرسش‌های فلسفی در برخی زمینه‌ها، که به برخی از آن‌ها در بالا اشاره‌شد پاسخ گوید گرچه ادعایی نیز در زمینه‌ی اثبات قطعیت احکام خود ندارد.

پروژه‌ی او به عنوان پرکردن بخشی مغفول از پروژه‌ی دموکراسی ایرانی قابل بررسی است. بخشی که اهمیت آن در بسط گفتمان دموکراسی‌خواهی در اقشار مختلف مردم است. پرسش‌های فلسفی برای تعیین خواست و اولویت اجرای نظریه‌ مهم است اما برای روشن‌فکران و اندیشمندان. برداشتن نخستسن گام در بررسی عملی نظریه‌های اجتماعی با نگاه به بازخورد اجتماعی آن‌ها ممکن است و میرسپاسی به این بررسی امید بسته است.