(۹)
تجربه ی دمکراتیک ، مرحله ای گذار
نظریه کلاسیک دمکراسی
نظریه رقابتی
اسطوره ی دموکراسی
دمکراسی کثرت گرایان و نظریه ی فرهنگی
دمکراسی سوسیالیستی و دمکراسی های متعهد
دمکراسی لیبرال و جهانی شدن
دمکراسی و حوزه عمومی
دمکراسی و پدیده ی دولت - ملت
نظری پراگماتیک به مدرنیته و جامعه ی دمکراتیک
گفتمان های دولت مردم سالار
بررسی دمکراتیزه شدن عملی
گذری بر کلیات نظری دمکراسی
الگوی جهانی دمکراسی
دمکراسی دینی
بنیانهای تفاوت
تاریخ مسلمانان و مساله ی دمکراسی
برخورد امام علی (ع ) و مساله ی قدرت و اقتدار
رابطه حکومت امام (ع ) با مردم
نگاهی دوباره
اراده ی برتر
منابع
گذری به کلیات نظری دموکراسی
در دولت شهرهای یونان ، آنگونه که بیشتر دیدیم ، حکومت بر پایهی مشارکت مستقیم مردم بود . در پولیسهایی که حکومت ِآنها دموکراسی بود عواملی چون وحدت ، مشارکت ، برابری حقوق شهروندی و محدودیت نظام شهروندی را به عنوان وجه مشخصه میتوان ذکر کرد . شرکت تناوبی شهروندان ، در ساخت قدرت و قضاوت و تصدیگری مناسب دولتی به معنای مشارکت عمومی بود . اگر در نظر داشته باشیم که افول ستارهی دموکراسی ، تا قرن هفدهم میلادی به طول انجامید آنگاه راحت تر تصور خواهیم کرد که تا چه میزان انطباق روح حکومت "" مردم بر مردم ، " ابزار متفاوتی میطلبید . تخصص ، ضرورت زندگی شده بود . اگر قضاوت مسایل اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و هرگونهی مشابه از یک شهروند یونان باستان میتوانست منطقی باشد ، در دورهی دموکراسی مدرن حتی رؤیای چنین امری مضحک به نظر می رسد .
به تدریج قدرت دولتی از وظیفهی فرمانروایی ، دست کم در بعد نظامی جدا شده و نخست پیونده فرد با حمایت مستقیم نهاد کلیسا گسسته گشت . با قدرت یافتن دولت ، سنت اندیشهی سیاسی چون جمهوری خواهی کلاسیک ماکیاولی و سنت لیبرالی ها بز و لاک در صدد برآمدند که فرد را از قدرت دولتی مصون دارند . . حکومت باید ابزاری میشد برای دفاع از زندگی ، آزادی و داراییهای مردم و بدین ترتیب دموکراسی حمایتی شکل گرفت .
در دموکراسی حمایتی ، حاکمیت از سوی مردم به نمایندگان واگذار میگردد و پاسخگویی حکومت ، انتخابات منظم ، رأی مخفی ، رقابت گروهها و حکومت اکثریت ، تفکیک قوا ، آزادی بیان و رای و عقیده و به تعاقب آن دگر اندیشی و دگر باشی ، تشکیل انجمنها و گروهها ( و کم کم ، جدایی جامعهی مدنی از دولت و آشکار شدن کانونهای قدرت از نوع غیر دولتی ) آشکار گشتند .
اگر تا اینجا به ذهنمان رسیده است که دستاورد مهم و زود هنگامی از طرح دوبارهی حکومت مردم سالارانه نصیب بشر شده ، است ، در گوشهای از ذهنمان جایی برای منتقدان بزرگی چون نیچه هم باز کنیم و به یاد آوریم که وی با دیدن مشکلاتِ ناشی از حکومت به نام مردم و فرو کوفتن استعداد مردم در قالب دموکراسی و تحریف حرف مردم به نام نمایندهی مردم در قالب دولت و پارلمان ، چه انتقاد های پرشور و در عین حال سنجیده و بخردانهای کرد که اکنون وی را ملقب به صفت پر طمطراق پدر پسامدرنیسم نموده است .. پسامدرنیسمی که در حقیقت ، منتقدانِ مدرنیته یا بگوییم فراروندگان از مدرنیته در آن اردوگاه ساکناند . . اگر تا این اندازه از بحث دور شده باشیم ، تازه خواهیم فهمید که در متنِ بحث هستیم چون این چند سطر بار دیگر بر لزوم حضور شناخت انتقادی در تجربهی دمکراتیک صحه میگذارد و پایههای تفاوت دموکراسی قرن هفدهمی و باستانی را نمایانتر میسازد . دموکراسی ِمدرن که با پروردن منتقداناش رشد میکند و منبسط میگردد و دموکراسی آتنی که یک سقراط را بر نمیتابد .
اما دوباره اگر به دموکراسی حمایتی نگاهی بیفکنیم میبینیم الگوی رادیکال آن و به ویژه ژان ژاک روسو ، طلایهدار تعلیم و تربیت نوین را فراموش کردهایم . این مرد آرمانگرا بحث توزیع داراییها بین مردم را مطرح کرد و دلیلاش این بود که برابری حقوق شهروندان باید حفظ گردد تا حاکمیت برای مردم بماند و واقعاً مردم سالار باشد . .
اما جان استوارت میل در این میانه ، نگران خطر حکومت مداخلهگر و فراگیر بود و الگوی او از دموکراسی حمایتی ، محدودیت قدرت دولت از طریق کنترل قانونی بود و در عین وجود انتخابات همگانی ، وی آشکارا پارلمان را از بوروکراسی دولتی تفکیک مینمود و میتوان گفت : مشارکت در اجزای حکومت ، حکومتهای محلی با اقتصاد رقابتی بازار و مالکیت خصوصی در دولت ملی در عین حال دولت حداقلی و جامعهی مدنی قدرتمند ِ مستقل از ویژگیهای الگوی جان استوارت میل در دموکراسی حمایتی است .
مارکس و انگلس ، جوزف شومپیتر ، حلقهی فرانکفورت و بسیاری از متفکران و گروههای دیگر هم دربارهی این موضوع صاحبنظر بوده و نظریاتی مطرح کردهاند .
نوع دیگری از دموکراسی که پیشنهاد نظریهپردازانی چون فون هایک بوده است تلفیق لیبرالیسم نو و محافظه کاری نو است که به دموکراسی حقوقی شهرت یافته است .
تحقق دولت حداقل و بازار آزاد توسعه یابنده و بیمداخلهی دولت و حکومتی نیرومند برای اعمال قانون و حمایت دولتی مقابل کلاهبرداری و نقض قراردادها و سرقت و اخلال در نظم عمومی از ویژگیهای این نوع دموکراسی است . هایک معتقد است ، دموکراسی ، فی نفسه ، هدف نیست بلکه ابزاری منفعت طلبانه است که پیشنهاد میشود .
طرح چپ نو ، با الهام از نظریهی پرورش خویشتن جان استوارت میل ، دموکراسی مستقیم روسو و برابری اجتماعی و اقتصادی مارکس بهصورت ِ مدل ِدموکراسی مشارکتی مطرح شد .
سی .بی . مک فرسون از تجدیدنظرگران دموکراسی لیبرال و از اولین نظریه پردازان این مدل از دموکراسی است . وی دو پیش شرط برای آن میآورد :
1ـ تغییر آگاهی مردم 2ـ تغییر ساختار جامعه
اما آلن " دو بنوا " از دیگر نظریه پردازان این نوع مردسالاری ی ، ده اصل برای آن میشمرد :
1ـ فردگرایی مبتنی بر مساوات
2ـ نمایندگی به مثابه تجلی ارادهی ملت
3ـ عدم منافات دموکراسی با اقتدار و انتخاب اصلح
4ـ حکومت تکنوکراسی با این نوع حکومت تعارض دارد .
5ـ حقوق سیاسی افراد برابر است .
6ـ مفهوم اساسی دموکراسی ، مشارکت مردم است .
7ـ هدف دموکراسی مشارکتی ، خیر ِعامه است
8ـ اکثریت اصل نمیباشد
9ـ رای اصل نیست
10ـ دموکراسی یعنی قدرت مردم .
این دموکراسی را ، دموکراسی انداموار نیز دانستهاند زیرا بازگشتی به سوی دموکراسی مستقیم و توجه به عموم به جای فرد ، در عین حال ، مشارکت همهی افراد و گروههاست . توجه شود که اصول هشت و نه ، نه به نفی عمل به رای اکثریت که به معنای اصل نبودن ( جزء اصول دهگانهی دموکراسی مشارکتی نبودن ) است و حرکت به سوی دموکراسی مستقیم به جای انتخابهای فعلی .
به باور معتقدان دموکراسی مشارکتی ، آنچه در اجتماعی که این شیوه اجرا شود پدید میآید ، حس سودمندی سیاسی است . .دیوید هلد عقیده دارد تنها این نوع از دموکراسی است که تکامل نفس را باعث میگردد .
در این شیوه ، اجتماع محلی و مشارکت مستقیم مردمی در تعیین نهادهای اساسی جامعه جزء اهداف آینده است تا مسالهی انتخابات حذف شده و اصول هشت و نه برآورده شوند .
فعالیت احزاب پاسخگو و مشارکتی در ساختار پارلمانی یا کنگرهای از دیگر ویژگیهای قابل ذکر دمکراسی مشارکتی است . قدرت بروکراتیک باید گام به گام حداقلی شود و تصمیمات آگاهانه با باز شدن نظام اطلاعاتی اتخاذ گردد . جهت برابری حقوق ، بخصوص حقوق زن و مرد به ویژه با تجدید نظر در نحوهی مراقبت از کودکان و مسایل نگهداری آنان و طلاق و . . . اصلاحاتی باید در نظامهای فعلی ، برای رسیدن به مردمسالاری مشارکتی انجام شود .
مسالهی عدم تناسب شیوههای فعلی دموکراسی با نظامهای تصمیمگیری و تکنولوژی و فرهنگ آینده باعث شده است متفکران به روزآمد شدن و تغییر روبه آیندهی دموکراسی بیندیشند . آلوین تا فلر ، در کتابهای “موج سوم” و “به سوی تمدن جدید” سه اصل : قدرت اقلیت ، دموکراسی نیمه مستقیم و توزیع تصمیمسازی و تصمیمگیری را برای الگوی حکومت موج سومی ارایه میکند .
تافلر ، جهان جدید را جهان تجمع اقلیتها میداند و امکان ایجاد اکثریت را به خصوص در آینده زیر سؤال میبرد .
وی معتقد است نظام رایگیری باید مشروط و نسبی گردد و ادغام حکومت اکثریت در قدرت اقلیت ، مثلاً قرعهکشی برای تعیین برخی مقامامت دولتی را پیشنهاد میکند . وی نظام ارتباطی جدید را راه مناسبی برای انتقال از اتکای فرد به نمایندگان به اتکای فرد به خودش میشمارد و تکنولوژی رایانهای را بسیار مهم و تأثیرگذار قلمداد میکند .
تفویض اختیارات دولت مرکزی به واحدهای کوچکتر و نهایتاً خود مردم اصل سوم یعنی توزیع تصمیمگیری در دموکراسی نیمه مستقیم یا موج سومی است .
با شروع انتقادات به مدرنیته و تکنولوژی ، ، دموکراسی نیز که از همراهان مدرنیته بود ، بینصیب نماند . منتقدان مدرنیسم هر کدام شیوهای برای اصلاح دموکراسیهای کنونی ذکر کردهاند اما نظریه شدن و به آزمون نهادن این شیوهها وابسته به تلاشهای پراکندهای است که گروههای مختلف در دنیا انجام میدهند .
طرفداران حفاظت از محیط زیست ، ، خواهان تزریق این تفکر به روح دموکراسی ، با افزودن ِ قوانینِ همگانی و جهانی اند . فمینیست های نوین خواهان ِایجاد فرهنگ عمومی برابری و زنده کردن بخشهای مردهی توان زنان در دموکراسی جدید هستند .
بسیاری ، به رفع محدودیتهای جنسی نظر دارند و پارهای دیگر مسالهی اختلافهای طبقاتی را اگر به همین صورت پیش رود باعث مرگ دموکراسی میشمارند و عدهای دموکراسی واقعی را در حکومت جهانی مسالمتآمیز ملل در قالب ِسازمانی واحد میپندارند .
متفکران مستقل نیز آرای متفاوتی داشتهاند مثلاً میشل فوکو با طرح ساختار شبکهای قدرت وبحث " حاشیه " ها به اهمیت حفظ حقوق اقلیتها پرداخت و لیوتار همگانی ودر دسترس کردن سیستمهای اطلاعاتی کشورها (حکومتها) را مطرح ساخته است .
بودریار ضمن طرح مسالهی انگاره پردازی رسانهها و غرق شدن انسان معاصر در نشانهها ، راههایی را برای رهایی از سرنوشتسازی و به دام اندازی ذهنهای مردمان در حکومتهای مدعی مردم سالاری پیشنهاد می کند .
کارل پوپر ، در سالهای آخر زندگی به مسالهی رسانهها و تبلیغات رسانهای به عنوان سم دموکراسی اهمیت بسیار داد و گسترش رسانهها با قوانین فعلی را قاتل دموکراسی دانست . وی همچنین به اجماع بینالمللی برای دموکراتیزه کردن کشورهایی که حکومتهای خودمختار و سرکوبگر دارند اشاره کرد . برخی نیز به دموکراسی الکترونیکی اشاره کردهاند . منظور ، سیستمهای انتخاباتی با رأیگیری رایانه ای بوده است که سبب تسریع وتسهیل رای گیری در موارد گوناگون می گردد و قدمی است به سوی دموکراسی مستقیم .
در مجموع باید گفت ، آنچه همگان را به تکاپور وا داشته ، ظهور عواقبی از مدرینته با سیل انتقاد به سوی آن است که تحت عنوان ِپسامدرنیته ( در بحث فرهنگی : پسامدرنیسم ) نامیده میشود . این ایدهی مشترک که واقعیت در حال تلاشی و تبدیل شدن به تصویرها است و زندگی در جهان hyper real که بودریار مطرح میکند . پسامدرن آنگاه از مدرن جدا میشود که تولید ِ تقاضا محور قرار گیرد . . نظامی از نشانهها و تمایز گران افراد جامعه در قالب اشیای مصرفی ظاهر میشوند . . دالها ، همچون آگهیهای تبلیغاتی تلویزیون آزادانه شناور هستند و در پیوند سست با واقعیت . و انفجار درونی واقعیت شتاب میگیرد . . معنای عقلانیت هم از هم می پاشد و در چنین شرایطی طبیعی است که همه به فکر روشهای نوین برای دموکراسی باشند و سازوکارهای یک دموکراسی پست مدرن را جستجو کنند .
الگوی جهانی دموکراسی
اصول و مراحل اولیهی یک دموکراسی جهانی (کازموپولیتن) را محمد توحید فام در کتاب دولت و دموکراسی در عصر جهانی شدن به این شرح آورده است :
1ـ نظم بینالملل ، مرکب از شبکههای متداخل قدرت است . .
2ـ همهی گروهها و انجمنها و. . .، ظرفیت حق تعیین سرنوشت را دارند .
3ـ اصول حقوقی در این مجموعه شکل و گسترهی کنش فردی و جمعی را درون سازمانها ، انجمنها ، دولت ، اقتصاد و جامعهی مدنی محدود میکند .
4ـ اجرای قانون مرکب از سطوح مختلف است که همراه با نفوذ دادگاههای منطقهای و بینالمللی برای کنترل اقتدار اجتماعی و سیاسی اعمال می گردد .
5ـ لحاظ اصول قطعی عدالت اجتماعی الزامی است .
6ـ روابط حاکم بر حل اختلاف ، اصولاً غیر اجباری است . توسل به زور به عنوان آخرین راه حل برای دفاع از حقوق دمکراتیک انجام میگیرد .
7ـ اشخاص میتوانند در اجتماعات مختلف به اشکال متفاوت عضو باشند و مشارکت سیاسی و حقوقی شهروندان از سطوح محلی تا بینالمللی آزاد است .